18 مرداد روزی دیگر از نمایش همبستگی کارگری بین المللی با فعالین کارگری در ایران بود. با فراخوان کنفدارسیون جهانی اتحادیه های کارگری (ITUC ) و فدراسیون جهانی کارگران حمل و نقل (ITF )، کارگران و اتحادیه های کارگری تا کمونیستها و مخالفین شریف جمهوری اسلامی، در کشورهای مختلف در چهارگوشه جهان اعتراض کردند. چندین نامه اعتراضی سازمانهای بزرگ کارگری و شعبات مختلف آنها به جمهوری اسلامی ارسال شد و در کشورهای مختلفی بنا به گزارش فدراسیون حمل و نقل از جمله؛ الجزيره، استراليا، اتريش، بلاروس، بلژيک، کانادا، مصر، فرانسه، آلمان، هندوستان، اندونزی، ايران، فنلاند، ژاپن، اردن، مالزی، مراکش، نپال، هلند، نروژ، پاکستان، فلسطين، پاناما، رومانی، روسيه، اسپانيا، سوئد، سوئيس، تايلند، تونس، ترينيداد و توباگو، ايالات متحده آمريکا، بريتانيا و يمن تظاهراتها و اجتماعات و مراسمهائی برگزار شد.این گوشه ای بسیار کوچک از پتانسیل عظیم و بالقوه همرنوشتی کارگران جهان و انترناسیونالیسم کارگری است که مرزهای پوچ ملی و هویتهای کاذب ملی را درمینوردد. این حقوق بشر طبقه ماست! اگرچه بنا به موقعیت جنبش کارگری جهانی و رادیکالیسم کارگری ، بی خطی سیاسی جناح چپ جوامع امروز در برخورد به رویدادها و مسائل جهانی، و همینطور محدودیتهای بسیج و تحرک تریدیونیونیستی اینروز وسعت لازم و مکان شایسته خود را نیافت، اما از زاویه سنت و عرف مبارزاتی کارگران در جهان و ایران و چشم اندازی که ترسیم میکند حائز اهمیت اساسی و استراتژیک است. امروز صالحی و اسانلو و دیگر رهبران و فعالین کارگری در ایران، مکان خود را در میان هم طبقه ای هایشان و افکار عمومی پیشرو یافته اند.
اما مسئله اینست که ماشین کشتار و سرکوب جمهوری اسلامی هنوز متوقف نشده است. هنوز کارگران و دیگر دستگیر شدگان در زندانند. بدنبال صدور احکام و زندان برای 11 فعال کارگری در سنندج، احکام زندان موقت یکماهه برای پنج عضو سندیکای واحد، ابراهیم مددی، یعقوب سلیمی، داوود نوروزی، همایون جابری و ابراهیم گوهری هم صادر شد. دانشجویان پلی تکنیک زیر شکنجه اند. اعدامها ادامه دارد. دستگیریها و احضارها ادامه دارد. ترور در کردستان و کشتن جوانان زیر شکنجه ادامه دارد. دور جدید قلع و قمع شدید زنان در خیابانها شروع شده است. این مجموعه ای سیاسی است که هدفی روشن را تعقیب میکند. قرار است جامعه بترسد و سکوت کند و قربانی بدهد تا رژیم اسلامی بتواند سرپا بماند و امر سیاسی اش را در منطقه پیش ببرد. باید این روند را متوقف کنیم. باید صورت مسئله را عوض کنیم. باید کاری بزرگ و فشاری باندازه کافی موثر بیاوریم. سوال اینجا دفاع فقط از فعالین کارگری از جانب کمونیستها و آزادیخواهان و یا سازمانهای کارگری نیست، هرچند در این کمپین کارگران و شرکت کنندگان در تظاهراتها از آزادی اسانلو و صالحی و کلیه زندانیان سیاسی و محکوم کردن دستگیریها و اعدام ها حرف زدند. سوال متوقف کردن روندی است که قصد دارد از الیت سیاسی جامعه و فعالین در ابعادی وسیع تر قربانی بگیرد و کل جامعه را به عقب نشینی وادارد. رژیم اسلامی دارد با مردم بازی میکند. از یکطرف با فشار بغل دستی های نظام دانشجویان دستگیر شده تحکیم وحدتی را آزاد میکند و از طرف دیگر دانشجویان پلی تکنیک را زیر شکنجه قرار میدهد و تعداد بیشتری را میگیرد. از یکسو حکم اعدامی را زیر فشار لغو میکند و از سوی دیگر چند حکم اعدام صادر و اجرا میکند. از طرفی فعالین را به بهانه واهی میگیرد و زیر فشار وثیقه های سنگین مالی قرار میدهد و از طرف دیگر برخی را زیر شکنجه میکشد. جمهوری اسلامی در ایندوره هم تمایل چندانی برای مخفی نگهداشتن کشتار و شکنجه ندارد. قرار است شمشیر خونین اسلام زهر چشم بگیرد و مرعوب کند. یکجا دادستان اش مثل میرغضب های عهد بوق در مراسم اعدام شرکت میکند و جای دیگر صحنه های دار زدن و مثله شدن زیر شکنجه را در مقابل چشم همه میگیرد! این بازی و رقص مرگ باید متوقف و درهم کوبیده شود. امروز حیاتی ترین تاکتیک و سیاست در اردوی مخالف جمهوری اسلامی و بویژه کمک کلیه انسانهای شریف باید در خدمت متوقف کردن این روند باشد.
چه باید کرد؟
سرکوب جمهوری اسلامی در 18 مرداد متوقف نشد. قبل از اینروز ادامه داشت و بعد آنهم ادامه دارد. مقاومت و تلاش ما برای متوقف کردن این روند و آزادی عزیزانمان هم باید ادامه یابد و اشکال جدیدتر و گسترده تری بخود بگیرد. نه فقط اقدامات و کمپین جهانی اقدام کارگری باید اشکال تعرضی تر و مشخص تر مانند اعتصاب، عدم بارگیری برای کشتی های جمهوری اسلامی، و به اعمال فشار سیاسی تندتر به جمهوری اسلامی ارتقا یابد، بلکه باید نیروی میلیونی ایرانیان در خارج کشور را به تحرک درآورد و به میدان کشید. باید اقدامی متناسب با اوضاع در دستور قرار بگیرد و شرایط تحقق آن را فراهم کرد. وضعیت امروز شباهت به دوره هائی دارد که جامعه از کمونیست و سوسیالیست و لیبرال و آنارشیست و ناسیونالیست، در مقابل فاشیسم و برای شکست فاشیسم بخط میشود. جمهوری اسلامی البته مشخصات کلاسیک فاشیسم را ندارد و به این اعتبار حکومتی فاشیستی نیست. این اسلام سیاسی دوره ماست که در روشها و سبعیت اگر از فاشیسم جلو نزده باشد دستکمی از آن ندارد. همینطور قرار نیست و مطلوب نیست و سیاست ما نیست که جریانات و گرایشات اجتماعی مختلف "جبهه آنتی فاشیسم" تشکیل دهند. باید بستری را ایجاد کرد که مردم یکصدا بخواهند که اعدامها را متوقف کنید و برای نجات جان زندانیان سیاسی و دستگیر شدگان به عمل اعتراضی دست بزنیم.
پیروزی جمهوری اسلامی در این پروسه عواقب خطرناکی برای کل جامعه و کل نیروها و جریانات و جنبشهای اجتماعی آزادیخواهانه و حتی متخاصم دارد. پیامدهای این روند میتواند به یک ناامیدی و سرخوردگی در ابعاد وسیع شکل دهد که میوه آن را جمهوری اسلامی و اسلام سیاسی در ایران و منطقه خواهد چید. نباید تسلیم شد. ایندوره یکی از مقاطع مهم رودروئی سیاسی مردم و جمهوری اسلامی است. این روند باید متوقف شود. ما باید قادر باشیم و بخواهیم که صورت مسئله را عوض کنیم. ما باید اقدامی عاجل برای متوقف کردن اعدامها و کشتن ها و شکنجه زندانیان سیاسی در دستور بگذاریم. ما باید مقابل هتک حرمتی که هر روز و هر دقیقه علیه زنان و جوانان در خیابانها و زندانها توسط جمهوری اسلامی صورت میگیرد بایستیم. این وضعیت را میتوان و باید تغییر داد. زبان مشترکی برای مقابله با اعدام و مجازات اعدام و آزادی زندانیان سیاسی باید ایجاد کرد. در خارج کشور میتوان به مقاومت کلکتیو مردم در جامعه ایران یاری رساند و در ایندور از جدال با رژیم پیروز درآورد. اگر بتوانیم در یک حرکت قدرتمند و سراسری و با مومنتوم جمهوری اسلامی را عقب برانیم، اگر جنبش کارگری و جنبش زنان و فعالین سیاسی و اجتماعی کمترین تلفات را در این روند متحمل شوند، آنوقت راه پیشروی های بعدی هموار شده است. جمهوری اسلامی عقب نشسته و شکست خورده در این روند، سرجای سابقش نمی ماند بلکه به شیب سرنگونی نزدیکتر میشود. مردم شکست نخورده در این روند، به خانه شان باز نمیگردند بلکه تعرض به رژیم را تشدید میکنند.